آویزووووووووووووووووووووون

ساخت وبلاگ

امکانات وب

و دردناک‌تر از این حادثه‌ ها، درد جهلِ جهل ماست!اینکه نمی‌دانیم و ... نمی‌دانیم که نمی‌دانیم!و گاه نمی‌خواهیم که بدانیم.و بهمین علّت قربانیان بی‌زخم و جراحتِ نبرد نرم می‌شویم و مسبّب خون‌هایی که واقعی ریخته می‌شوند و ما در آن شریکیم.اگر حس می‌کنید که از این جنگ آسیبی به شما نمی‌رسد کاملا در اشتباه هستید. این جنگ نفر به نفر نیست و تمام جامعه یک کشور درگیر آن خواهند شد.شما از آسیب‌هایی که می‌بینید هیچ دردی احساس نمی‌کنید. به تیم دشمن ملحق می‌شوید و حتی از ترکش‌هایی که به شما اصابت می‌کند ممکن است ابراز رضایت کنید، چرا که افکار شما دیگر دست خودتان نیست.حتماً اطرافتان کسانی را دارید که دچار تزلزل در افکار و جهت‌های خود شده‌اند. پیشتر نسبت به خاک و وطن خود تعصب و حس وفاداری بی‌حدی داشته‌اند. ولی امروز نسبت به اعتقادات و ساختار کشور خود تردید دارند و یا با بدبینی و ظن از آن حرف می‌زنند. این تغییر جریان تفکری ناگهانی نبوده است. اگر شما هم درگیر این تغییرات و تردیدها شده‌اید مطمئن باشید گلوله ها و ترکش‌های جنگ شناختی به شما و اطرافیانتان هم برخورد کرده است.نخبگان، جامعه، اعتقادات و نگرش های مثبت نسبت به کشور همگی نشانه های اصلی برای اصابت گلوله های دشمن هستند. در واقع ادراک را از افراد می‌گیرند و آن‌ها را دست آویز خود برای رسیدن به هدف می‌کنند، بدون اینکه خود وارد میدان شوند.آنوقت ما با چشمان خود می‌بینیم که جامعه از جنگ و تبعات آن در رنج است، کشور در حال ناامن شدن است، ترور عمومیت بیشتری یافته...و اما همچنان افکار در حال مدیریت شدن از سوی دشمن بوده و فرد را بسرعت از درون از بین می‌برند.و این همان جَهلِ جهل است ...و تنها یک سؤال :در پس این وقایع، چه امنیت، امتیاز، رشد و پیشرفتی درانت              آویزووووووووووووووووووووون...ادامه مطلب
ما را در سایت              آویزووووووووووووووووووووون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : avizooon92 بازدید : 39 تاريخ : شنبه 26 آذر 1401 ساعت: 19:01

وقتی مادر شوهر به خودش اجازه داد به او تحکم کند و بگوید : چ‌لزومی دارد بگیرید ؟ خیلی‌ ملاحظه اش را کرد و چیزی نگفت!وقتی برادر شوهر به شوخی گفت: من با این خانواده پنج نفره باید بیست میلیون خرج کنم ! بیاید معامله ای کنیم ده تومان به شما میدهم از خیر گرفتنش بگذرید . با لبخندی که آشنای همیشه لبانش بود ،خندید.وقتی خواهر شوهرم گفت بعد دو سال و نیم این عروسی گرفتنی ندارد ، خیلی محترمانه به او فهماند که حتی یک عکس با لباس عروس هم ندارد .وقتی یکی از اهل فامیل نفوذ خود را به کار گرفت و با حرف ها و کنایه ها گفت نگیرید، دلگیر شد.کسی نظر ما را نپرسید اما با وجود همه گرانی ها و دخل هایی که به خرج نمیرسد ،به نظرم باید دید این انبانِ پر خون یعنی دل چ میگوید؟کسی چ میداند شاید برای سحر، پوشیدن لباس عروس مهم ترین چیز ممکن بوده که طی سالها صدها هزار بار در ذهن خود زیر و رویش کرده و در آن برای عشقش رقصیده بود.چرا ما که همه خرهایمان از پل گذشته مانع گذشتِ خرِ دیگری از پل آرزوهایش شویم؟با عرض پوزش که مثالی ملموس تر به ذهنم نرسید :)البته که حسرت خوردن درست نیست.ولی وقتی کسی با دستی که در جیب خودش بوده برای رفع آن خرج میکند، چ لازم است برایش باران شماتت و قهقه و هلهله سر دهیم؟حسرت ها را میشود با راه حل هایی هر چند سنگین ، دور انداخت!و دیگر لازم نیست تا لب گور با تو باشند.من و همسرم نشستیم و فکر کردیم که زلزله بر ارکان عالم نمی افتد اگر علی رغم داشتن ها کمتر خرج بتراشیم.کمد ابا قاقاله را دید زدم ،کت هایی که در کمد داشت نو بودند،کفش هایش برق میزنند و اتوی شلوارش تیز بود.کت و شلواری که برای عید قاقاله خریدیم هنوز اندازه است و شاید این مراسم آخرین شانس برای پوشیدن و هدر نرفتن هزینه های شب عیدمان باشد.من              آویزووووووووووووووووووووون...ادامه مطلب
ما را در سایت              آویزووووووووووووووووووووون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : avizooon92 بازدید : 39 تاريخ : شنبه 26 آذر 1401 ساعت: 19:01

۱_شنبه اول هفته که به مسجد زیره رفتم با جمعیت عظیمی رو به رو شدم که حقیقتا مایه ی تعجب بود.مسجدی که از اول ماه محرم تا به آن روز بیش از سی نفر آدم به خود ندیده بود حالا پر شده از بچه و بزرگ.انقدر که تقریبا می شد گفت برای من و‌قاقاله که یک ربعی دیر کردیم جا برای نشستن نبود!از ام البنین نامی که هر شب چایی تعارفم میکند با اشاره ابرو پرسیدم چ خبره؟همینطور که چای را بفرما‌زد تنگِ گوشم گفت : هر سال این موقع حاج مُنیر بانی روضه است.حاج منیر که بزرگ محل بوده هر سال ایام فاطمیه یک هفته شام میدادهاما امسال به رحمت خدا رفته و از شام خبری نیست.و این مردم هم به خیالات اند که وارث بهشون شام بدهاما انگار مردم خبر موثق تری داشتند چون انتهای مجلس ظرف آماده ای حاوی چلوکباب زعفرانی همراه با گوجه وخیارشور و کمی جعفری با احترام به ما تعارف شد.و فکر‌کنم تنها کسی که از شام دادن آن شب ناراحت شد و توی ذوقش خورد ،ام البنین بود :)حالا دلتون نخواد یک هفته ای میشود که مسجد زیره شلوغ شده و روح حاج منیر که نمیشناسمش ، توسط همسایه ها مورد رحمت و مغفرت قرار گرفتهما از ظرف های یکبار مصرف نذری ها به عنوان تخته وایت برد استفاده میکنیم              آویزووووووووووووووووووووون...ادامه مطلب
ما را در سایت              آویزووووووووووووووووووووون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : avizooon92 بازدید : 39 تاريخ : شنبه 26 آذر 1401 ساعت: 19:01